نگاه که می کرد

ساخت وبلاگ

چون بوی تو را به سر برم در همه جان   /   مدهوش شوم به در روم با سر و جان از چرخ دمی برون شوم و اندر راه    /   آرام گذر کنم چو ماهی در ماه این گوشه بود که رها کردم، این سمت بود که باید میگسستم، همین راه باریک که بسته بود و چشمانم را پرواز می داد تا پنجره های روشن به چراغ هایی ماتم زده و سرخ رنگ که در پس حریر پرده هایش روحی آزاد و رها گام برمی داشت و سبکدلانه می خرامید. و من در انتظار سایه ای که بر پرده نقش بندد، خالی شده از غم و شادی، از ترس و دلهره، ساده و بی پیرایه ایستاده بودم و در دلم نقطه ای روشن که از هم گسیخته بود و در تنهایی به سیاهی تن داده بود آرام آرام محو میشد، نوری که سالیان دراز در پس صورتها باقی مانده بود و سخن میگفت و راه می رفت. اینک تنها و بی هدف در راه بازگشت قدم می گذاشتم و خویشتن را به باد می سپردم. نگاه که می کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 23:59

آسمان سرمه‌ای تیره با لکه ابرهای خاکستری کمرنگ و خجالتی که از باران کم رمق خجل و پراکنده شده بودند، بالای سرم؛ در کنجِ شیشه‌یِ پنجره‌ی اتاق، دام زیبایش را گسترده بود و چشمان من که پرندگان خفته و غمزده‌ای را می‌مانستند، به تمنای بال گشودن در خنکای نیلیِ بی انتهایش نمناک می‌شدند و دلم چون قاصدکی تلخ کام، محصور شده در رطوبت مردابِ استخوانیاش، پرواز را ایمان گسیخته بود و در افقِ تاریک شب، به گمراهی ستارگان میپیوست.

نگاه که می کرد...
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 18 فروردين 1400 ساعت: 13:39

می خواستم لب بگشایم، آتش پاره بیرون ریزم، گویمت که دل پاره پاره شد ای جان چه نشسته‌ای، می‌خواستم سخن بازگویمت که بی تابی نه از حد بگذشت که همواره همانست و همواره به جاست و پایاست و در آتش هیچ ندانم که نگاه که می کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 29 تاريخ : جمعه 12 بهمن 1397 ساعت: 19:38

فکر می کرد برا ی او خواهد, ایستاد, و اشک در چشمانش ماندگار می شود . سایه ها اطرافش را می گیرند و نگاهش به آشتی با نور پر نمی گیرد .تمام راه را اندیشیده بود که آنچه به یادگار مانده بود، زخمی به ماندگاری نگاه که می کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 25 آذر 1397 ساعت: 19:24

فراموش, کرده, ام، یادت را فراموش کرده آنکه به خاطرت می خواند را از یاد برده ام، چه می گفت زمزمه در گوش‌هایم، چه می گفت ترس از شنیدارت، خاموش چشم بسته بود و هیچ نمی‌دید ، آرام در گوشه‌ای خلیده بود و سایه نگاه که می کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 25 آذر 1397 ساعت: 19:24

        سنگ ،  کاغذ ، قیچی سنگ، سنگینی شکست غرور مردی درغربت   کاغذ، سفیدی بی مانند خطوط درنیامدهاز آب       قیچی، پایانی بر مسیر تنیده در نیستی زندگیت + نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم آبان ۱۳۸۶ساعت 16:13 توسط عطا | نگاه که می کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 15 تاريخ : جمعه 26 خرداد 1396 ساعت: 22:57

آن زمان که سپید ریسمانِ پیامبرِ صدایِ عشق در لای انحنای لبانِ به هم پیوسته ما محصور مانده بود من فهمیدم که تازه تر از هموارِگی می توان بویید دو خطِ صورتیِ صورتت را که میتوان آنقدر خواست که حتی به ریسمان بیچاره فرصت رهایی از زندانِ لبها را نداد و آنقدر در تمنایِ خواهشی عمیق ناله کرد که مزه کرد قطره ش نگاه که می کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 26 تاريخ : جمعه 26 خرداد 1396 ساعت: 22:57

بیا و نردبان من باش بیا و برسان مرا به تک آرزوی خوشٍ روزگارم دست بردار از دل دل کردن می ترسم دنیا تمام شود و تو هنوز به یاد بچگی ات پیر شوی می ترسم تو مرا هم با خود به نا کجا آباد تنگِ تاریخیٍ ذهنت ببری بیا و زندگی را لحظه لحظه ببین بیا و نردبان من باش مگر چه میشود؟!! قول می دهم بالا که رفتم دستت را نگاه که می کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 27 تاريخ : جمعه 26 خرداد 1396 ساعت: 22:57

 

آی نازکتر از خیال که میروی از دست...

گاهی نگاه کن که چگونه است این مست...

نگاه که می کرد...
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 20 تاريخ : جمعه 26 خرداد 1396 ساعت: 22:57

 

این سرفه های خشک که میخشکاند آخر تمام هستی ام را

یادگار آخرین برفی است که با هم رویش دویدیم

می آیی باز هم زمستان را قدم بزنیم؟!

+ نوشته شده در پنجشنبه پنجم دی ۱۳۸۷ساعت 10:58 توسط عطا |
نگاه که می کرد...
ما را در سایت نگاه که می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ataei66 بازدید : 30 تاريخ : جمعه 26 خرداد 1396 ساعت: 22:57